محل تبلیغات شما



سلام امروز میخوام به بررسی اینکه چرا امام زمان نمیاد بررسی کنیم ینی واقعا هنوز 313 نفر نیستن توی زمانه ما این همه بچه بسیجی این همه پاسدار این همه مدافع حرم این همه  این همه این همه . 

 

کار ندارم چندتا و چند نفر دیگه هنوز نگفتیم و اسمشون نیاوردم که برای امام زمان اضر جونشون رو فدا کنن ولی واقعا چرا امام زمان نمیاد 

دوستام میگفتن ما توی یه استخدامی رفته بودیم پرونده استخدامی که تکمیل شد گفتن منتظر باشید تا بهتون زنگ بزنیم 

زنگ زدن گفتن دوماه دیگه زنگ می زنیم زنگ نزدن شد دوماه دیگه زنگ نزدن گفتن یکماه دیگه 

برام سوال پیشد اومد گفت خیلی انتظار سخته  گفتم اگر یه ذره واقا منتظر فرج بودیم حالا وضع زدگیمان این نبود باید بگم واقعا زنگ خطره برای ما 

امام زمان
عنوان

 

حاضریم امام حسین را کمک کنیم یا نه؟ تازه اگر حاضر باشیم امام حسین را کمک بکنیم زیاد هنر نکردیم. کار امام زمان ارواحنا له الفداء با این راه نمی‌افتد. نمی‌توانی بگویی یابن الحسن آقا بیا، اگر یک شب عاشورایی برقرار کنی من جزو آنهایی هستم که توی خیمه‌ات می‌مانم. آقا می‌فرماید متأسفم، من عاشورا نخواهم داشت.

  قبول دارم حرفت را. من را اگر محاصره بکنند توی گودی قتلگاه تو کمکم می‌کنی. ولی با آن کار جهان راه نمی‌افتد. من یک چیز دیگر می‌خواهم. آقا بنده به عنوان یک شاهد و ناظر بیرونی، معتقدم تمام این عزادارها، نه؟ نود درصد، نه؟ پنجاه درصد، پنجاه درصد اینها کربلا بودند برای امام حسین تکه تکه می‌شدند. نصف عزادارها حاضر باشند برای امام حسین جان بدهند می‌شود چند میلیون نفر؟ می‌شود چند میلیون نفر؟ پنجاه میلیون نفر؟ بیست میلیون نفر؟ یک میلیون نفر؟ خیلی رقم بیشتر از یک میلیون است.

  پس چرا امام زمان نمی‌آید؟ ایشان که دنبال سیصد و سیزده نفر بودند. امام زمان مأموریت‌اش مثل امام حسین توی کربلا نیست، می‌دانی؟ موقع شهادت آدم خود به خود خیلی درست می‌شود. آقا امام زمان می‌خواهد حکومت کند. تو مثل شهدای کربلا که شب عاشورا پاکباخته بودند، توی حکومت حضرت باید آنقدر پاک باشی. آقا حکومت نمی‌شود آن همه پاک بود. ایناها این همه حزب‌اللهی خراب شدند چه‌جوری شد؟ اینها را ببین. انقلابی بودند خراب شدند. حکومت است نان تویش است نام تویش است، مگر به این سادگی است؟

  تو مثل شهدای کربلا که شب عاشورا پاکباخته بودند، توی حکومت حضرت باید آنقدر پاک باشی. تربیت حسینی آغاز راه است؛ نهایت تربیت شما نیست. چون شرایط حسینی ما نخواهیم داشت. شرایط حسینی بخواهیم داشته باشیم آقا شما بردی. امت شما برده. شهید حججی را ببین و شهدای دیگر. ما کم نداریم توی این زمینه. پس چرا امام زمان نمی‌آید. امام زمان یارانی که می‌خواهد نه اینکه سطح مقام‌شان از شهدای کربلا بالاتر باشد، کارکردشان فرق می‌کند. ما جنگ باشد جان بنا باشد بدهیم برای یک غریب مظلوم حتماً این کار را می‌کنیم.

  می‌فرماید ببخشید من نمی‌خواهم غریب مظلوم باشم؛ من می‌خواهم حاکم بشوم. من می‌خواهم مقتدر باشم. بعد تو باید از چی بگذری؟ از دنیای خودت با اینکه زنده هستی بگذری. از دنیا گذشتن در حال شهادت واقعاً کار آسانی است. جان می‌دهی خلاص. توی جبهه مقاومت کردن واقعاً آسان بود. خیلی‌ها که توی جبهه نمرۀ بیست گرفته بودند بعد از جبهه خراب شدند. شب عاشورا را بخواهی فکر کنی ازش درس بگیری برای امام خودت، امام امروز خودت، کار یک کمی پیچیده می‌شود، کار یک کمی سخت می‌شود.

  شهدای کربلا در موقعیت خودشان افراد بی‌نظیری بودند. ولی آنجور با آنجور موقعیت کار حضرت راه نمی‌افتد. حضرت خیلی آدم‌های ویژه‌ای می‌خواهد. تو مثل شهدای کربلا که شب عاشورا پاکباخته بودند، توی حکومت حضرت باید آنقدر پاک باشی.    کلیپ سخنان استاد پناهیان در همین موضوع میتونید از طریق لینک زیر دانلود کنید 

 

http://panahian.ir/post/5335#send_comment


داستانی شنیدنی در مورد امام زمان و دیدار چند جوان با امام زمان 

 

حدود صد سال پیش، هشت نفر جوان اهل شوشتر با هم رفیق می‌گردند، و تصمیمی می‌گیرند که مسیر توسل به حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با هم طی کنند و به قصد توجه به حضرت، هر هفته یک جلسه در خارج از شهر روی یک تپه برگزار می‌کرده‌اند و دعائی می‌خواندند.

 

ماØرای Ø­Øور امام زمان (ØØ) در میان س٠Øوان

 

 هر هفته یکی از آنها موظف به پذیرایی از جمع بوده است و غذای مختصری مثل نان و پنیر تهیه می‌کردند که هم هزینه‌ای نداشته و هم قصد و هدفشان خالصانه برای توسل به حضرت باشد؛ به تعداد نفرات هفته‌ها می‌گذرد و حال و هوایی عجیب و امام زمانی بر جلساتشان حکم فرما بوده است.

هفته بعد در حال برگزاری جلسه و توسل و راز و نیاز به مولایشان هستند که می‌بینند یک آقا سیدی در جمعشان حضور پیدا کرد و خیلی با عظمت و دوست داشتنی است، و زیبایی صورت و سیرت از آن بزرگ مرد پیداست. خلاصه جلسه مثل هر هفته البته با حالی بهتر و شور و شعفی وصف ناپذیر برگزار می‌گردد، حتی قسمتی از دعا را هم به ایشان می‌دهند و آقا هم قرائت می‌کنند تا اینکه دعا تمام به پایان می‌رسد و قصد صرف نهار را دارند که آقا می‌فرماید: این هفته را اجازه دهید من پذیرایی کنم، آنها هم قبول می‌کنند و آقا از زیر عبایشان وسایل پذیرائی را بیرون می‌آورند و از جمع پذیرائی می‌کند».

در آخر که می‌خواهند از هم جدا شوند، از او می‌پرسند، خیلی از شما استفاده کردیم و بهره‌مند شدیم، فقط نفرمودید که اسم شما چیست؟ و کجا می‌توانیم خدمت شما برسیم؟ جواب می‌دهد: من همان کسی هستم که هر هفته شما به عشق او دور هم جمع می‌شوید. تازه همگی متوجه حضور حضرت می‌شوند در حالی که آقا از نظرها پنهان شده است».

آن تپه هم اکنون به نام مقام حضرت امام زمان (عج) در کنار شهر شوشتر، که تبدیل به قبور شهداء شده است و معروف به گلستان شهداء می‌باشد، مورد توجه شیفتگان و ارادتمندان مولا صاحب العصر (عج) است و مردم در همان مکان از عنایات آن موجود نازنین بهره می‌برند و حاجاتشان را می‌گیرند».


/ امروز مهمترین وظیفه، تبیین و مبارزه برای روشنگری استدیدار رهبری

حضرت آیت الله ‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع شرکت کنندگان در سی و سومین دوره مسابقات بین المللی قرآن کریم، ایمان به خدا و کفر به طاغوت را مبنای اصلی و واقعی اقتدار دانستند و با تاکید بر اینکه امریکا طاغوت اعظم» و شیطان اکبر» است، گفتند: امروز مهمترین وظیفه علما، روشنفکران و نخبگان، روشنگری» و جهاد تبیینی» در قبال فریبکاری های طواغیت است و امت اسلامی نیز باید فریب وعده های قدرتها را نخورد و از تهدیدهای آنها هم نهراسد.رهبر انقلاب اسلامی ضمن قدردانی از برگزارکنندگان و دست اندرکاران این مسابقات، قرآن را محور وحدت امت اسلامی» خواندند و افزودند: در شرایطی که ت های استکبار بر ایجاد اختلاف و درگیری میان مسلمانان است، امت اسلامی باید با تمسک به این نعمت بزرگ الهی در مسیر وحدت و انسجام حرکت کند.


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

دیدار هزاران نفر از اعضای اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان سراسر کشور

 خیلی خوش‌آمدید عزیزان من! جلسه جلسه‌ی بسیار شیرین و مطلوبی است برای من؛ حضور جوانها با این نشاط، با این شور، با این حرفهای خوب، با این منطقهای شیوا، با این برنامه‌هایی که انجام گرفت، حقیقتاً جلسه‌ی ما را جلسه‌ی شیرینی کرد و امروز برای من روز به‌یادماندنی‌ای خواهد بود ان‌شاءالله.

 اوّلاً یک کلمه در باب ماه رجب عرض بکنیم. یک بُعد لطیف معناگرا در هر انسانی وجود دارد. خب، انسان مجموعه‌ی ابعاد مختلف است؛ غرایز هست، امیال هست، نیازها هست؛ یک بُعد، بُعد معناگرا است در هر انسانی، همه‌ی انسانها. این بُعد، بُعد بسیار لطیفی است و در سنین جوانی لطافت این بُعد و شفّافیّتش بیشتر و زلال‌تر است. این بُعد را اگر ما آحاد بشر بتوانیم در خودمان تقویت کنیم، بقیّه‌ی ابعاد ما را هدایت خواهد کرد. نه اینکه بُعد معنوی و معناگرا جلوی غرایز را، جلوی نیازها را، جلوی تعقّل و خردورزی را بگیرد؛ نه، همه‌ی اینها به جای خود محفوظ است، این بُعد معنویّت و معناگرایی در انسان همه‌ی این ابعاد دیگر را هدایت میکند، اگر در ما باقی بماند، اگر تقویت بشود. آدمهای خبیثی که در دنیا مشاهده میکنید که یا ظالمند، یا سفّاکند، یا پول‌پرستند، یا شهوت‌پرستند، یا شکم‌پرستند و ابعاد مادّی بر وجود اینها غلبه کرده، اینها کسانی هستند که آن بُعد معناگرا را، معنویّت‌گرا را در خودشان رشد ندادند، بتدریج ضعیف شده و از بین رفته. من به شما جوانها عرض میکنم از ماه رجب استفاده کنید، بهره ببرید برای تقویت این بُعد معنویّت‌گرا.

 بعد از ماه رجب هم ماه شعبان است، بعد ماه رمضان است، بهار معنویّت است. شماها هم -همان‌طور که آقای حاج علی‌اکبری فرمودند- مظهر بهار انسانیّت هستید؛ چون در بهار عمر قرار دارید؛ از این بهار معنویّت هرچه میتوانید استفاده کنید. یاد خدا، ذکر خدا، دعاهایی که وارد شده، توجّه به مضامین این دعاها، تلاوت قرآن، نماز اوّل وقت، پرهیز از گناه، اخلاق نیک، در این ماه فرصتهای بزرگی است که در اختیار همه‌ی ما هست امّا شما جوانها از این فرصتها بهتر میتوانید استفاده کنید؛ درست مثل این فرصتهای مادّی. یک میدانی را فرض کنید، یک شاخصی را در ته آن میدان گذاشته‌اند، یک چیزی هم آنجا گذاشته‌اند، به بنده‌ی حقیر و به شما میگویند که هرکدام زودتر رسیدید، بردارید؛ خب، چه کسی زودتر میرسد؟ معلوم است که شما جوانید، نیرو دارید، نشاط دارید، تا بنده بیایم به خودم بجنبم شما رسیدید و برداشتید. معنویّت هم عیناً همین‌جور است؛ این را بدانید. در معنویّات هم شماها زودتر، راحت‌تر، سریع‌تر، شیرین‌تر میتوانید به مقصود دست پیدا کنید. این کسانی که شما دیدید، انسانهای نورانی‌ای که در زمان ما بودند، مثل مرحوم آیت‌الله بهجت -مِن‌باب‌مثال- که یک انسان نورانی‌ای بود؛ پیرمرد و بسیار نورانی؛ اینها همان کسانی هستند که از جوانی، یعنی از همین سطح زندگی شما مراقب خودشان بودند. آنهایی که دیر به فکر می‌افتند، توفیقاتشان کمتر است. آنهایی که اصلاً به فکر نمی‌افتند، از آن نورانیّت و شفّافیّت و زلالی محروم میمانند؛ میشوند مثل خیلی از آدمهایی که در دنیا هستند؛ این حرف اوّل ما.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هک و امنییت